جنگِ روانی و پُراپُگَندا

گزینهٔ غلط

دوشنبه, ۸ ژوئن ۲۰۱۵، ۰۴:۲۹ ب.ظ

یکی از شِگِردهایِ معمول در پِراپوگَندا 'گُزینهٔ غلط' میباشد. در این شگرد٬ از نتیجهٔ ناخواسته سوء استفاده میشود. برای هر فردی٬ شرایط و اوضاعی وجود دارند که قابل تحمّل نیستند. به همین دلیل٬ با استفاده از شگردِ گزینهٔ غلط٬ پُراپُگَندیستها (افرادی که مسئول برگذاریِ پُراپُگندا میباشند) سعی میکنند مخاطبین خود را متقاعد کنند که در صورتی که دست به عمل خواسته-شده نزنید٬ اتّفاقی که دوست ندارید برای شما خواهد اُفتاد.

برای مثال٬ اکثر مردم به هیچ وجه حاضر به از دست دادن آزادیهای خود نیستند. پوستر پایین را در نظر بگیرید. این پوسترِ پُراپُگندا توسّط دولت امریکا در زمان جنگ جهانی اوّل بین مردم امریکا پخش شده بود. پائین پوستر نوشته است: "کُپُن آزادی بخرید٬ وگرنه که من - واژهٔ من به مجسّمهٔ آزادی نیو یورک اشاره میکند - از بین میروم."

                                                

در زمان جنگ٬ خطر مرگ مردم را از هر طرف تهدید میکند و خیلی از مردم فرصت تجزیه و تحلیل قضایا را با فکر باز و به طور منطقی ندارند. وقتی احتمال از دست رفتن آزادی به گوش مردم میخورد٬ مردم با هول و هراس به دنبال راه جلوگیری از این خطر میگردند. در این موقع است که پُراپُگندیستها گزینه ای که به صرف خودشان تمام میشود را به عنوان تنها راه ممکن در اختیار مردم قرار میدهند. در این مورد٬ پرداخت پول به عنوان راه حل مشکل نشان داده شده بود.

 

         

پوستر بالا، از جنگ جهانی اوّل٬ میلیونها دُلار پول را به نامِ آزادی از مردم امریکا درخواست میکند. پائین پوستر نوشته است: "سلام! آزادی صحبت میکند- بیلیونها دلار پول همین الآن لازم است."

 

 

به خاطر داشته باشید که پِراپوگندا به قصد فریب مردم پخش میشود٬ نه به قصد کمک کردن به آنان. اگر مخاطب از همهٔ ابعاد قضیه در-اطّلاع باشد و تصمیم خود را با در نظر داشتن همهٔ راههای ممکن بگیرد٬ به احتمال قوی دست به عمل موردِ پسندِ پِراپوگندیست نخواهد زد. به همین دلیل٬ فرد اغفال-کننده مشکل پیچیدهٔ چند-بعدی را به یک قضیهٔ ساده کاهش میدهد و سپس سعی میکند مخاطب را متقاعد کند که فقط چند راه ممکن برای حل آن مشکل وجود دارند. از طرفی دیگر٬ از تمام گزینه هایی که جلوی مخاطب گذاشته شده اند فقط یکی قابل تحمّل یا عملی است. بدین وسیله٬ مخاطب خواه-نا-خواه مجبور میشود گزینه ای که پِراپوگندیست میخواهد را "انتخاب" کند.

در حقیقت٬ همیشه راههای دیگری هم برای حل مشکل وجود دارند که ناگُفته مانده اند. برای مثال٬‌ تبلیغات برای افکار و عقاید فِمینیستی (feminist) را در نظر بگیرید. تبلیغ برای افکار و عقاید فمینیستی در مرکز تلاشهای غربیها برای نفوذ در ایران و دیگر جوامع ایرانی قرار دارند. بیشتر از همه٬ فمینیستها قصد دارند زنان را در کُنترلِ روابط اجتماعی قرار دهند. این به این معنی است که خانمها دستور دهند و آقایان اطاعت کنند. در خلاصه٬ فمینیستها میخواهند زن-سالاری را در همهٔ ابعاد جامعه گسترش دهند. فمینیستها میخواهند خانمها مسئولِ چرخاندنِ خانواده ها باشند٬ خانمها باشند که مدیریت شرکتها و مؤسسات را به عهده بگیرند٬ و در نهایت خانمها به پُستهای رهبری در سیاست برگزیده شوند. برای اثبات عقاید خود و متقاعد کردن مردم٬ فمینیستها همیشه از پُراپُگَندا (استفاده از منطق غلط یا دستکاری با احساسات مردم) استفاده میکنند. یکی از شگردهای به-کار-گرفته-شده در این تبلیغات 'گزینهٔ غلط' میباشد. با استفاده از این شگرد٬ گروههای فمینیستی خطرات ناشی از مرد سالاری را سوا میکنند و سعی میکنند رابطی٬ در ذهن مردم٬ بین مرد-سالاری و اتّفاقِ حتمیِ این خطرات ایجاد کنند. برای این پروژه٬ گروههای فمینیستی به زنانی که به فحشا کشیده شده بودند اشاره میکنند و تأکید میکنند که اگر زن مورد بحث در کنترلِ رابطه میبود و مردی که او را به فحشا کشید از او اطاعت میکرد٬ آن مرد به هیچ وجه نمیتوانست آن زن را به فحشا بکشد. البتّه که این حقیقت دارد که اگر مردی دختری را به فحشا کشیده باشد٬ مرد مورد بحث در کنترل رابطه بوده٬ نه آن دختر. ولی٬ این مشکل در مورد همهٔ روابطی که  مردان در آنان حرفِ اوّل و آخر را میزنند صدق نمیکند؛ هر جا که حرف٬‌ حرفِ مرد بوده٬ زن به فحشا کشیده نشده. ولی با در دست داشتن مواردی نظیر موارد بالا٬ هر جایی که مخالفتی با عقاید یا برنامه های فمینیستی به وسط کشیده میشود٬ فمینیستها برای دفاع از برنامه های خود به این موارد اشاره میکنند و سعی میکنند طوری وانمود کنند که اگر مردی در کنترل رابطه باشد٬ دختر را به فحشا خواهد کشاند. به علاوه٬ فمینیستها هیچوقت به مشکلات ناشی از زن-سالاری اشاره ای نمیکنند و فواید و مزایای مرد-سالاری را به طور کامل از بحث حذف میکنند - شگردی که من به طور مفصّل در مقالهٔ 'کمرنگ کردن و شاخ و برگ دادن' شرح دادم: http://jangesard.blog.ir/post/11 

با چنین منطق غلطی٬ فقط مشکلات ناشی از مردسالاری به بحث کشیده میشوند و نتیجه-گیریِ نهایی این میشود که یا زن در رابطه دستور میدهد یا آن زن به فحشا کشیده خواهد شد. این منطقِ "یا این... یا این..."، احتمالات و راههای ممکنِ دیگر را از بحث حذف کرده و قضیهٔ پیچیده را به یک مسئله ساده با فقط دو گزینهٔ ممکن که یکی از آنان اصلاً برای مخاطب قابل تحمّل نیست تبدیل میکند - تا مخاطب مجبور شود گزینه ای که پِراپوگَندیست میخواهد را "انتخاب" کند.

مثالی دیگر پوستر پائین از جنگ جهانی دوّم است. این پوستر صحنهٔ تخریب و نابودی را به چشم بیننده میکشد و او را از چنین بلایایی میترساند. بالای پوستر نوشته است: "این اتّفاق ممکن است اینجا هم بیُفتد." پائین پوستر نوشته است: "مگر اینکه به آتش-باران و موشک-باران ادامه دهیم."

                               

مسلماً٬ هیچکس دوست ندارد به چنین بلایایی گرفتار شود. وقتی ترس به اندازهٔ کافی بر آدم غلبه کند٬ آدم دیگر تواناییِ در نظر گرفتن همهٔ گزینه های موجود را نخواهد داشت. اینجا است که پُراپوگَندسیت پا جلو میگذارد و راهی که به نفع خود تمام میشود را جلوی مخاطب میگذارد.

 

به این نوع منطق سیاه و سفید فکر کردن هم گفته میشود. همیشه بین سیاه و سفید یک قسمت طوسی هم وجود دارد. ولی در این منطق٬ قسمت طوسی اصلاً تشخیص داده نمیشود. با استفاده از این منطق غلط٬ همیشه یک راه عملی است٬ راههای دیگر عملی نیستند - یا حتّی اصلاً وجود ندارند؛ یک راه امکان-پذیر است٬ بقیه نیستند؛ یک گروه برصدد حفظ مملکت برآمده است٬ گروههای دیگر بر صدد تخریب آن برآمده اند.

این شگرد 'ساده-سازی' هم نامیده شده است. یکی از کاربردهای این شگرد ساده کردن مشکلات موجود در قضیه به یک مشکل - و نتیجه-گیریِ نهایی که یک نفر٬ یک تشکیلات٬ یا یک چیز مقصّرِ کُلِ مشکل است - میباشد. در حقیقت٬ معمولاً چندین نفر٬ چندین مؤسسه٬ و چندین عامل مقصّر هستند و فقط با حذف یا اصلاح یکی از این ارکان مشکل حل نمیشود. ولی پِراپوگندیستها مشکل را ساده میکنند و دشمن خود را به عنوان تنها مقصّر معرّفی میکنند.

در یک کاربرد از این شگرد٬ گزینهٔ غیر قابل تحمّلی که مخاطب در هیچ موقعیت دیگری انتخاب نمیکرد بلافاصله مورد قبول واقع میگردد. این نوع گزینهٔ غلط شگردِ 'شیطانِ کوچکتر' هم نامیده شده است. در این نوع گزینهٔ غلط٬ یک گزینهٔ بدتر از آن به عنوان تنها گزینهٔ موجود جلوی مخاطب قرار داده میشود. اگر مخاطب باور کند که گزینهٔ بدتر تنها گزینهٔ موجود است٬ به دلیل ناچاری مجبور میشود گزینهٔ غیر قابل تحمّل قبلی را انتخاب کند.

                                        

در پوسترِ بالا،  پُراپُگَندیست سعی میکند چِرچیل را قابل تحمّل جلوه دهد. در صورتی که هیتلر تنها گزینهٔ موجودِ دیگر باشد٬ بلافاصله دیکتاتوری مثل چِرچیل قابل قبول واقع میشود.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی